بیا تا جهان را به بد نسپریم
به کوشش همه دست نیکی بریمنباشد همی نیک و بد پایدار
همان به که نیکی بود یادگارفریدون فرخ فرشته نبود
ز مشک و ز عنبر سرشته نبودبه داد و دهش یافت آن نیکویی
تو داد و دهش کن ، فریدون تویی
من اینا رو فهمیدم از زندگی
به جز مرگ هیچ چیزی اجبار نیست
که بین من و آرزوهای دور
به غیر از خودم هیشکی دیوار نیستمن اینا رو فهمیدم از زندگی
که با سرنوشت میشه جنگید و برد
که جنگیدن و باختن بهتره
از اینکه نشست و فقط غُصه خوردجهان مثلِ آیینه است که خوب و بدش
فقط انعکاسِ وجودِ منه
تن و روح هر آدمی رو زمین
یه تیکه از این تار و پودِ منهما از نور و بارون و آیینهایم
نباید به تاریکی عادت کنیم
نباید از هیچ آدمی تو جهان
با چشمای بسته اطاعت کنیم